English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 260 (5621 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
appropriate action U اقدام مقتضی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
direct action U مکانیسم عمل مستقیم درماسوره ها
action U کنش
action U کردار
action U کار
action U عمل
action U فعل اقدام
action U رفتار
action U جدیت
action U جنبش حرکت
action U جریان
action U اشاره
action U تاثیر اثر جنگ
action U نبرد
action U پیکار
action U اشغال نیروهای جنگی
action U گزارش وضع
action U طرز عمل
action U اقامهء دعوا
action U جریان حقوقی تعقیب
action U بازی
action U تمرین
action U سهم سهام شرکت
action U عامل
action U فرمان حاضر به تیر
action U کار اقدام
action U جنگ عملیات
action U عملیات جنگی
action U جنبش
action U اژیرش
action U جنگ
action U اقدام
action U اثر
action U خط اول صفحه نمایش که نام منوها را نشان میدهد
action U انجام کاری
action U شی که کاربر باید به آن عمل را اعمال کند
action U پیامی که به کاربر نشان داده میشود که اعلام کند یک عمل یا یک ورودی نیاز است
action U لیست امکانات
action U کل عملیاتی که در یک عمل رخ می دهند.
action U حرف یکتایی که در رابط ه با یک منوی خاص برای افزایش سرعت عمل میکند و وقتی که کاربر این حرف را انتخاب میکند
action U در حقیقت آن منو انتخاب میشود
action U وقتی کاربر نشانه گر را به سوی یک منوی خاص در میله عمل می برد
action U تمام منو زیر نام آن نمایش داده میشود
action U عمل کاربر مانند انتخاب یک کلید
action U که باعث میشود نشانه گر به میله عمل در بالای صفحه برود
action U عمل انجام شده
abrasive action U اثر سایش
abrasive action U اثر سائیدگی
action agent U مسئول اقدام در مورد هدفها مسئول تقویم و تفسیر هدفها
action at low U اقدام قانونی
action cuttent U پتانسیل عمل
action deferred U تامل در عملیات
action deferred U تامل در به کار بردن جنگ افزار
action for avoidance U اقدام برای لغو
action for cancellation U اقدام به لغو
action for cancellation U اقدام به ابطال
action front U حاضر به تیر
action in personam U دعوی بر علیه شخص
action in rem U دعوی بر علیه عین مال
action information center U مرکز اخبار تاکتیکی
action information center U مرکزاطلاعات تاکتیکی
action letter U فرم بازرسی ویژه در ردههای بالا
action mission ship U ناو اماده
action mission ship U guardship ,dutyship : syn
action noun U اسم مصدر
action on the blade U تماس با شمشیر حریف
action oriented management report U گزارشی که شرایط غیرعادی رابا توجه ویژهای که نیازدارد به مدیریت هشدار میدهد
action parameters U پارامترهای عملیاتی
action period U دوره کنش
action post U هدف در سمت چپ یا راست
action potential U پتانسیل عمل
action potential U پتانسیل کار
action principle U اصل کنش
action report U گزارش عملیات جنگی گزارش درگیری با دشمن
action research U پژوهش عمل نگر
action statement U دستورالعمل اقدام
action station U پناهگاه ضد تک هوایی دشمن
action station U محل جنگ
action station U وضعیت قرمز ,state battle : syn readiness of degree first
action station relaxed U readiness of seconddegree
action system U نظام عمل
action tendency U گرایش به عمل
air defense action area U منطقه پوشش پدافند هوایی منطقه عمل پدافند هوایی
angle of action U زاویه عمل
antisubmarine action U عمل ضد زیردریایی
antisubmarine action U مکانیسم ضد زیردریایی
automatic action U ناهشیارکاری
biocidal action U عمل موادیکه جهت کشتن میکروبها و باکتریها به تانک سوخت اضافه میشود
bring an action against someone U علیه کسی اقامه دعوی کردن
bringing an action U اقامه دعوی
capillary action U اثر مویینگی
characteristic action U عامل مشخصه
chos in action U حق دینی
chos in action U حق بالقوه
chose in action U حق مالکیت نسبت به اموالی که در تصرف فرد نیست
civic action U عملیات مردم یاری
civic action U امور عام المنفعه
civil action U دعوی مدنی یا حقوقی
civil action U دعوی مدنی
civil military action U عملیات مردم یاری
civil military action U عملیات کمک رسانی به مردم توسط ارتش
Other Matches
down [out of action, not in use] <adj.> U خراب [ازکارافتاده]
immediate action U عکس العمل فوری
containing action U عملیات احاطهای بازدارنده
course of action U راه کار
course of action U روش انجام کار
out of action U خارج ازنبرد
out of action U خراب
out of action U غیر فعال
right of action U حق ترافع
right of action U حق طرح دعوی دردادگاه
down [out of action, not in use] <adj.> U ازکارافتاده
out of action U از نبرد خارج شده
self action U خود عملی
self action U عمل فی نفسه
right of action U حق اقامه دعوی
right of action U حق طرح دعوی در دادگاه
immediate action U عملیات فوری
property in action U مال قابل مطالبه از طریق قانونی مالکیت مورد حمایت قانون
quick in action U چابک
quick in action U جلد
preventive action U اقدامات تامینی
quick action U عمل ضربتی انی
mine action U عمل مین
quick action U عمل انی ماسوره
quantum of action U ثابت پلانک
quantum of action U کوانتوم کنش
killed in action U تلف شدن در جنگ
quantum of action U کوانتوم اثر
quantum of action U مقدار اثر
preventive action U اقدامات احتیاطی
prepare for action U حاضربه جنگ کردن
prepare for action U حاضر به عملیات شدن حاضر به تیر کردن
locking action U اثر سدکنندگی
local action U تخلیه موضعی باتری
legal action U اقدام قانونی
killed in action U کشته
killed in action U کشته جنگی
inductive action U اثر القاء
impluse action U انتخاب شماره
impact action U عمل انفجار نیروی ترکش
impact action U عمل ترکش
mass action U عمل کلی
mass action U قانون اثر جرم
possessory action U دعوی اعاده مالکیت
possessory action U دعوی مالکیت
police action U عملیات انتظامی محلی برای حفظ امنیت
plan of action U طرح عملیات
personal action U دعوی شخصی
personal action U دعوی منقول
passing action U عملیات رد و بدل کردن کالا وتدارکات مبادله تدارکات
action lever U اهرم حرکتدستگاه
mine action U عمل کردن به صورت مین
impact action U اثر انفجار
quick in action U فرز
speed of action U درجه تندی
secondary action U انجام عملیاتیجهتموثرترکردنیکاعتصاب
industrial action U عملوکارصنعتی
action replay U پخش مجدد و با دور کند بخشیاز برنامه تلویزیونی
speed of action U سرعت حرکت
action of wind U حرکتجریانباد
zone of action U منطقه عملیات یکان
zone of action U منطقه عمل
wounded in action U زخمی عملیات زخمی جنگی
wounded in action U زخمی شده در جنگ
He is a man of action. U مردعمل است
action architecture U [معماری با طرح های دقیق و مختصر و استفاده از مواد آماده]
speed of action U سرعت انتقال
speed of action U زرنگی [چابکی]
speed of action U چالاکی
speed of action U چابکی
speed of action U فرزی
speed of action U تندی
to be out of action [because of injury] U غیر فعال شدن [بخاطر آسیب] [ورزش]
vexatious action U دعوائی که هدف ان فقط ایذاء و اذیت طرف باشد
vexatious action U دعوی ایذائی
to rouse to action U بکارانداختن تحریک کردن
scene of action U صحنه عملیات
retrofit action U بهبودسازی وسایل وتجهیزات و پرسنل
reflex action U عمل غیر ارادی
recourse action U رجوع به دادگاه
real action U دعوی راجع به اموال غیر منقول
real action U دعوی غیر منقول
radius of action U ناحیه رانندگی
radius of action U شعاع اثر
radius of action U برد عملیاتی هواپیما
scene of action U صحنه جنگ یادرگیری
shock action U عمل غافلگیری
to rouse to action U بکاربرانگیختن
to bar one from his action U بازداشتن کسی از کاری
things in action U اموالی که بالفعل در تصرف شخصی نیستند ولی نسبت به ان ها حقی دارد ومیتواند از طریق طرح دعوی ان ها را مطالبه کند
things in action U اموال دینی
splitting a cause of action U تجزیه دعوی
social action U اقدام اجتماعی
single action U یک بار چرخش قرقره با یک بار چرخش دسته
shock action U عمل شوک
shock action U غافلگیری حمله ناگهانی غافلگیر کردن دشمن
radius of action U شعاع عمل
his action pleased me U ازکارش خوشنودیا راضی شدم
delay action U عملیات تاخیری
fuze action U عمل ماسوره
flexture action U اثر خمیدگی
field of action U میدان اثر
delayed action U وسیله با عمل تاخیری تاخیری
delayed action U با ماسوره تاخیری
every man is a for his action U هرکس مسئول کردارخویش است
delaying action U عملیات تاخیری
delaying action U عمل تاخیری
disciplinary action U تنبیه انضباطی
end action U عمل پایانی
divert action U عملیات مخالف
divert action U عکس العمل متضاد عکس العمل مخالف
double action U اقدام دوجانبه
double action U عمل دوبله یادو طرفه
double action U دوکاره
fuze action U طرز انفجارماسوره
delay action U عمل تاخیری
his action pleased me U کاراومرا خوشنودساخت
column action U عمل ستونی
concerted action U عمل مشترک
concerted action U عمل مرسوم عملی که عدهای برای انجام ان توافق کنند
corrosive action U اثر خورندگی
comulative action U اثرات کلی
comulative action U اثر عمومی
corrosive action U اثر خوردگی
cutting action U قدرت سنگ زنی
cross action U علیه وی اقامه کند
cross action U در CL حالتی است که یک طرف عین دعوایی را که طرف متقابل درموضوع واحد علیه او مطرح کرده
cross action U دعوی متقابل
criminal action U دعوی جزایی
Suit the action to the word . U بگفته خود عمل کردن
to initiate legal action U دعوی حقوقی را راه انداختن [حقوق]
The plan is now in action ( underway ) . U طرح اکنون بمرحله عمل درآمده است
gas cumulative action U فشار کلی گاز باروت
mass action law U قانون اثر جرم
upright piano action U عملمستقیمپیانو
integral action factor U ضریب انتگرال
law of mass action U قانون اثر جرم
gas cumulative action U فشارعمومی گاز
energy dissipation action U عامل اتلاف انرژی
Suit the action to the word. U حرفی را فورا" عملی کردن
double action press U پرس دو واکنشی
to suit the action to the word U کردار راباگفتاروفق دادن گفتن وکردن
permissive action link U ضامن مسلح شدن جنگ افزاراتمی ضامن خودکار
delay action voltage U ولتاژ تاخیری
delay action fuse U فیوز تاخیری
double action door U در بادبزنی
repeat action key U کلید تکرار عمل
qui tam action U دعوی کیفری که واجد جنبه عمومی و خصوصی باشد
To stir the nation to action. U ملت را بحرکت در آوردن
action speaks louder than words <proverb> U دو صد گفته چون نیم کردار نیست
your action produced the desired effect U اقدامتان اثر مطلوب بخشید
double action drawing press U پرس کششی دوکاره
His action is in the nature of sour grapes. U اززور پسی اینکار رامی کند
to take action to prevent [stop] such practices U اقدام کردن برای اینکه از چنین شیوه هایی جلوگیری شود
surface action plotting table U میز ردیابی زیر دریایی
The culpable action may be done wilfully or by negligence. U عمل قابل مجازات ممکن است آگاهانه یا با سهل انگاری انجام شود.
double action cam drawing press U پرس کششی دو واکنشی
The tribunal considered that this action amounted to professional misconduct. U برای دادگاه این اقدام برابر با اشتباه حرفه ای محسوب می شود.
To carry out . To implement . To carry into action . U عمل کردن
Recent search history Forum search
2عدم هماهنگي
1The generator is maintaining its terminal voltage at 1.0 p.u. under voltage regulator action.
0implication
0پیامی در یک گروه خبری
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com